خضوع و خشوع
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/19:: ساعت 10:3 صبحسلام.
خاضعبودن کار سختیه،
واقعاً سخت.
باید خودت رو بشکنی،
واقعاً.
برای خودت چیز زیادی تصور نکنی،
شایدم هیچ چیز.
زحمت میخواد.
مثل همهی ملکات اخلاقی
اولش باید خودت رو به تواضع بزنی!
و انقدر ادامه بدی و از خدا بخوای تا یه چیزی بشه.
.
.
.
اما خشوع رو میخوای چه کنی؟
اون دیگه فقط دست خودشه.
باید خودت رو جلوی خودش بشکونی؛
فقیر محض.
مردونه،
همهجوره،
صادقانه.
خضوع بدون خشوع هم دردسرش زیاده،
اصلاً آخر غرور و عجبه.
ممکنه برای آدم گرون تموم شه.
شاید همین بود که چمران به غاده میگفت
اگه این نماز شبها نباشه
ما درآمدی نداریم و از سرمایهمون خرج میشه.
یا حسین شهید
- - - - - -
+ دههی دوم صفر هم رسید.
++ خضوع حالتی بدنی و عملی است؛ درحالیکه خشوع حالت قلبی است.
+++ جناب «مطر» فرمودهاند:
«لزوماً اینگونه نیست که خضوع حالت بدنی و خشوع حالت قلبی باشد.
خضوع از جانب انسان بهسوی خداست. خشوع از جانب خداست به انسان. یعنی خضوع میکنی تا ظرفت پر از خشوع شود.
( البته نباید مناقشه شود که هرچیزی از جانب خداست. بله، هرچیزی از جانب خداست. اینکه یه کسی خضوع هم داره یعنی این هم از جانب خداست)/ یه چیزهایی شبیه مجذوبِ سالک و سالکِ مجذوب»
البته فکر میکنم خضوع در رفتارهای اجتماعی ما هم بروز دارد؛ مثلاً بلندشدن و احترامگذاشتن در مقابل دیگران نوعی خضوع است.